تـــنـــــــــــــــهـــایــــــــــــــــــــی
به وبلاگ مــــــــــن خوش آمدید

روزی شیطان با کلاه دراز رنگارنگی پیش حضرت موسی رفت. کلاهش را برداشت و سلام کرد.

موسی گفت: تو کیستی؟
گفت: من شیطانم.

موسی گفت: پس شیطان تویی! خدا آواره‌ات کند.
شیطان گفت: من به خاطر مقامی که داری آمده‌ام با تو سلام کنم.

موسی گفت: این کلاه چیست؟
گفت: با این کلاه دل مردم را می‌ربایم!

موسی گفت: بگو ببینم چه گناهی است که اگر مردم مرتکب شوند، بر آنها مسلط می‌شوی؟

گفت: وقتی از خودشان خوششان بیاید و فکر کنند اعمال خوبشان زیاد است و گناهانشان کم!

 

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
اصول کافی/ ج ص/ ص 429




تاریخ: سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:داستان شیطان,شیطان,داستان کلاه شیطان,
ارسال توسط رامین

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 77
بازدید کل : 130047
تعداد مطالب : 120
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما