تـــنـــــــــــــــهـــایــــــــــــــــــــی
به وبلاگ مــــــــــن خوش آمدید

یک بره با هشت پا و سه چشم در مزرعه ای واقع در قزاقستان به دنیا آمد.

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری فرانسه، کویاندک بکیتایف مالک یک مزرعه پرورش گوسفند در روستای شاخات در شمال قزاقستان است.
تولد بره‌ای با ۸ پا و ۳ چشم در قزاقستان+عکس
 
 
وی از تولد یک بره با هشت پا و سه چشم در مزرعه اش خبر داد و افزود که میش قادر نبود به تنهایی وضع حمل کند و باید به حیوان کمک می کردیم.
بکیتایف تاکید کرد: هنگامی که چشمانم به بره افتاد حیرت کردم. هرگز بره ای با هشت پا و سه چشم را ندیده بودم.
او که ۱۸ سال است به پرورش گوسفند اشتغال دارد، گفت: سال گذشته در مزرعه ام یکی از میش ها بره ای با سه پا به دنیا آورده بود که زنده نماند.

 




ارسال توسط رامین

 

داستان جالب,داستان خواندنی

 

 

در زمان‌های‌ دور، مرد خسیسی زندگی می کرد. او تعدادی شیشه برای پنجره های خانه اش سفارش داده بود . شیشه بر، شیشه ها را درون صندوقی گذاشت و به مرد گفت باربری را صداکن تا این صندوق را به خانه ات ببرد من هم عصر برای نصب شیشه ها می آیم .

از آنجا که مرد خسیس بود ، چند باربر را صدا کرد ولی سر قیمت با آنها به توافق نرسید. چشمش به مرد جوانی افتاد ، به او گفت اگر این صندوق را برایم به خانه ببری ، سه نصیحت به تو خواهم کرد که در زندگی بدردت خواهد خورد.

باربر جوان که تازه به شهر آمده بود ، سخنان مرد خسیس را قبول کرد. باربر صندوق را بر روی دوشش گذاشت و به طرف منزل مرد راه افتاد.

کمی که راه رفتند، باربر گفت : بهتر است در بین راه یکی یکی سخنانت را بگوئی.

مرد خسیس کمی فکر کرد. نزدیک ظهر بود و او خیلی گرسنه بود . به باربر گفت : اول آنکه سیری بهتر از گرسنگی است و اگر کسی به تو گفت گرسنگی بهتر از سیری است ، بشنو و باور مکن.

باربر از شنیدن این سخن ناراحت شد زیرا هر بچه ای این مطلب را می دانست . ولی فکر کرد شاید بقیه نصیحتها بهتر از این باشد.

همینطور به راه ادامه دادند تا اینکه بیشتر از نصف راه را سپری کردند . باربر پرسید: خوب نصیحت دومت چه است؟

مرد که چیزی به ذهنش نمی رسید پیش خود فکر کرد کاش چهارپایی داشتم و بدون دردسر بارم را به منزل می بردم . یکباره چیزی به ذهنش رسید و گفت : بله پسرم نصیحت دوم این است ، اگر گفتند پیاده رفتن از سواره رفتن بهتر است ، بشنو و باور مکن.

باربر خیلی ناراحت شد و فکر کرد ، نکند این مرد مرا سر کار گذاشته ولی باز هم چیزی نگفت.

 

دیگر نزدیک منزل رسیده بودند که باربر گفت: خوب نصیحت سومت را بگو، امیدوارم این یکی بهتر از بقیه باشد. مرد از اینکه بارهایش را مجانی به خانه رسانده بود خوشحال بود و به مرد گفت : اگر کسی گفت باربری بهتر از تو وجود دارد ، بشنو و باور مکن

مرد باربر خیلی عصبانی شد و فکر کرد باید این مرد را ادب کند بنابراین هنگامی که می خواست صندوق را روی زمین بگذارد آنرا ول کرد و صندوق با شدت به زمین خورد ، بعد رو کرد به مرد خسیس و گفت اگر کسی گفت که شیشه های این صندوق سالم است ، بشنو و باور مکن.

از آن‌ پس، وقتی‌ کسی‌ حرف بیهوده می زند تا دیگران را فریب دهد یا سرشان را گرم کند ، گفته‌ می‌شود که‌ بشنو و باور مکن.




تاریخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:بشنو ولی باور نکن,داستان,
ارسال توسط رامین
خبرگزاری مهر: محمدامین کودک گنبدکاووسی است که به مدت ۱۰ سال با بیماری ناعلاج و ناشناخته ای مواجه شده است.
خانواده وی برای مداوا به پزشکان زیادی مراجعه کردند ولی متاسفانه نتیجه مطلوبی حاصل نشده است محمدامین برای راه رفتن و نوشتن و … مشکلات زیادی را تحمل می کند.
عکس   تصاویر دردناک کودک 10 ساله ایرانی! (+18)
عکس   تصاویر دردناک کودک 10 ساله ایرانی! (+18)

در ادامه میتوانید عکس های این کودک گنبد کاووسی را مشاهده نمایید

پــــــــس بیایید قدر چیزهایی را که داریم بدانیـــــــــم

شاید آن چیزهایی که مــــا داریم...آرزوی دیگران باشد



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:بیماری ناشناخته,بیماری,محمد امین,گنبد کاووس,
ارسال توسط رامین

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 406
بازدید ماه : 476
بازدید کل : 130446
تعداد مطالب : 120
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما