تـــنـــــــــــــــهـــایــــــــــــــــــــی
به وبلاگ مــــــــــن خوش آمدید

 

حتما بخون خیلی قشنگه
پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد.



تاریخ: یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:با,ارزشترین,متن,
ارسال توسط رامین

چشمکانصافا روی هر جمله کمی تمرکز کنین

 

می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده

 

اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان

 

وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره

 

ادامه دارد...لبخند



ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:10,فرمان,لیمن,
ارسال توسط رامین

 

 

 

از ولای مُرتضی دل را چراغان می کنیم / بـا علی بار دگر تجدید پیمـان می کنیم . . .

 

%%%%

 

باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر / موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر

شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر/ چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر . . .

 

%%%%%%%%

 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:غدیر,علی,
ارسال توسط رامین

یک بره با هشت پا و سه چشم در مزرعه ای واقع در قزاقستان به دنیا آمد.

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری فرانسه، کویاندک بکیتایف مالک یک مزرعه پرورش گوسفند در روستای شاخات در شمال قزاقستان است.
تولد بره‌ای با ۸ پا و ۳ چشم در قزاقستان+عکس
 
 
وی از تولد یک بره با هشت پا و سه چشم در مزرعه اش خبر داد و افزود که میش قادر نبود به تنهایی وضع حمل کند و باید به حیوان کمک می کردیم.
بکیتایف تاکید کرد: هنگامی که چشمانم به بره افتاد حیرت کردم. هرگز بره ای با هشت پا و سه چشم را ندیده بودم.
او که ۱۸ سال است به پرورش گوسفند اشتغال دارد، گفت: سال گذشته در مزرعه ام یکی از میش ها بره ای با سه پا به دنیا آورده بود که زنده نماند.

 




ارسال توسط رامین

 

داستان جالب,داستان خواندنی

 

 

در زمان‌های‌ دور، مرد خسیسی زندگی می کرد. او تعدادی شیشه برای پنجره های خانه اش سفارش داده بود . شیشه بر، شیشه ها را درون صندوقی گذاشت و به مرد گفت باربری را صداکن تا این صندوق را به خانه ات ببرد من هم عصر برای نصب شیشه ها می آیم .

از آنجا که مرد خسیس بود ، چند باربر را صدا کرد ولی سر قیمت با آنها به توافق نرسید. چشمش به مرد جوانی افتاد ، به او گفت اگر این صندوق را برایم به خانه ببری ، سه نصیحت به تو خواهم کرد که در زندگی بدردت خواهد خورد.

باربر جوان که تازه به شهر آمده بود ، سخنان مرد خسیس را قبول کرد. باربر صندوق را بر روی دوشش گذاشت و به طرف منزل مرد راه افتاد.

کمی که راه رفتند، باربر گفت : بهتر است در بین راه یکی یکی سخنانت را بگوئی.

مرد خسیس کمی فکر کرد. نزدیک ظهر بود و او خیلی گرسنه بود . به باربر گفت : اول آنکه سیری بهتر از گرسنگی است و اگر کسی به تو گفت گرسنگی بهتر از سیری است ، بشنو و باور مکن.

باربر از شنیدن این سخن ناراحت شد زیرا هر بچه ای این مطلب را می دانست . ولی فکر کرد شاید بقیه نصیحتها بهتر از این باشد.

همینطور به راه ادامه دادند تا اینکه بیشتر از نصف راه را سپری کردند . باربر پرسید: خوب نصیحت دومت چه است؟

مرد که چیزی به ذهنش نمی رسید پیش خود فکر کرد کاش چهارپایی داشتم و بدون دردسر بارم را به منزل می بردم . یکباره چیزی به ذهنش رسید و گفت : بله پسرم نصیحت دوم این است ، اگر گفتند پیاده رفتن از سواره رفتن بهتر است ، بشنو و باور مکن.

باربر خیلی ناراحت شد و فکر کرد ، نکند این مرد مرا سر کار گذاشته ولی باز هم چیزی نگفت.

 

دیگر نزدیک منزل رسیده بودند که باربر گفت: خوب نصیحت سومت را بگو، امیدوارم این یکی بهتر از بقیه باشد. مرد از اینکه بارهایش را مجانی به خانه رسانده بود خوشحال بود و به مرد گفت : اگر کسی گفت باربری بهتر از تو وجود دارد ، بشنو و باور مکن

مرد باربر خیلی عصبانی شد و فکر کرد باید این مرد را ادب کند بنابراین هنگامی که می خواست صندوق را روی زمین بگذارد آنرا ول کرد و صندوق با شدت به زمین خورد ، بعد رو کرد به مرد خسیس و گفت اگر کسی گفت که شیشه های این صندوق سالم است ، بشنو و باور مکن.

از آن‌ پس، وقتی‌ کسی‌ حرف بیهوده می زند تا دیگران را فریب دهد یا سرشان را گرم کند ، گفته‌ می‌شود که‌ بشنو و باور مکن.




تاریخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:بشنو ولی باور نکن,داستان,
ارسال توسط رامین
خبرگزاری مهر: محمدامین کودک گنبدکاووسی است که به مدت ۱۰ سال با بیماری ناعلاج و ناشناخته ای مواجه شده است.
خانواده وی برای مداوا به پزشکان زیادی مراجعه کردند ولی متاسفانه نتیجه مطلوبی حاصل نشده است محمدامین برای راه رفتن و نوشتن و … مشکلات زیادی را تحمل می کند.
عکس   تصاویر دردناک کودک 10 ساله ایرانی! (+18)
عکس   تصاویر دردناک کودک 10 ساله ایرانی! (+18)

در ادامه میتوانید عکس های این کودک گنبد کاووسی را مشاهده نمایید

پــــــــس بیایید قدر چیزهایی را که داریم بدانیـــــــــم

شاید آن چیزهایی که مــــا داریم...آرزوی دیگران باشد



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:بیماری ناشناخته,بیماری,محمد امین,گنبد کاووس,
ارسال توسط رامین
 
خداییش شما بگین ؟
 
 
بنده خدا فقط سلام كرد
 
 
 دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله  ، مجرد ،  دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!
 



تاریخ: جمعه 20 بهمن 1391برچسب:خداییش شما بگین ؟,
ارسال توسط رامین




تاریخ: پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:بدون شرح,
ارسال توسط رامین

*به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفیــــــــــــــــــــــــق منه …….
وقتی باختم گفت : من رفیـــــــــــــــــــــــــــقتم ……

.

.

.

*به سلامتی دریاچه اورمیه…
نه بخاطر اینکه مظلومه فقط به خاطر اینکه هیچ وقتی اجازه نداد کسی توش غرق بشه…

.

.

 

 

.

*به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که
بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند .

 

 

.

.

.

*به سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد.

 

 

.

.

.

* به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 13 بهمن 1391برچسب:sms جدید,اس ام اس دوستانه,
ارسال توسط رامین

http://shadine.ir/post/azar/panapa/1%20%2816%29.jpg

 

 

http://shadine.ir/post/azar/panapa/1%20%281%29.jpg

 

 

http://shadine.ir/post/azar/panapa/1%20%2814%29.jpg

 

 

http://shadine.ir/post/azar/panapa/1%20%287%29.jpg

 

 




تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:پ ن پ تصویری,پ ن پ,
ارسال توسط رامین

http://up11.persianfun.info/img/91/11/Troll-10/252159_546859281992472_1874892202_n.jpg




تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:ترول,ترول رقص,
ارسال توسط رامین

http://up11.persianfun.info/img/91/11/Troll-10/1756_547713785240355_963847861_n.jpg




تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:ترول فوتبال,
ارسال توسط رامین

http://up11.persianfun.info/img/91/11/Troll-10/408456_549690695042664_1337189792_n.jpg




تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:ترول,
ارسال توسط رامین

چند روز پیش دختر خانم جوانی با مراجعه به کلانتری ۱۴۸ انقلاب تهران ماجرای عجیبی را پیش روی پلیس قرار داد که تازگی داشت.

دخترها بخوانند مهم

دخترها بخوانند مهم

دختر ۲۱ ساله در تحقیقات گفت:  می‌خواستم به دانشگاه بروم که سوار اتوبوس شدم.

زن جوانی که در صندلی کناری‌ام نشسته بود خیلی باکلاس و شیک به نظر می‌رسید، دیدم که به صورتم خیره شده است تا اینکه لبخندی زد و سرصحبت را باز کرد. وقتی شنیدم که با یک پزشک پوست آشناست و دستمال مرطوبی سراغ دارد که باعث از بین رفتن لک و جوش صورتم می‌شود خوشحال شدم.

می‌گفت دستمال‌ها بی‌خطر هستند و هر شب باید آن را روی صورتم بگذارم تا پوستم ترمیم شود. «فریماه» همان لحظه یک سری دستمال مرطوب به من داد و خواست شماره موبایلش را داشته باشم و اگر دستمال‌ها تاثیر خوبی روی صورتم گذاشتند با وی تماس بگیرم تا سفارش بدهد از اروپا برایم بیاورند. همان شب دستمال مرطوب را روی صورتم گذاشتم. حس خوبی به من دست داد. از آن به بعد هر شب این کار را می‌کردم. یک هفته نشده بود که با فریماه تماس گرفتم و بسته جدیدی از دستمال‌ها را سفارش دادم. همدیگر را دیدیم و او با گرفتن ۲۰ هزار تومان دستمال‌ها را به من فروخت.

دختر دانشجو افزود: هر شب مرتب دستمال‌ها را استفاده می‌کردم و اگر آنها را به صورتم نمی‌گذاشتم نمی‌توانستم بخوابم و نیمه‌های شب از خوابمی‌پریدم. اصلا تصور نمی‌کردم که معتاد دستمال‌ها شده‌ام. رفته رفته وقتی از دستمال‌ها استفاده نمی‌کردم خمار و خواب‌آلود می‌شدم. خواهرم که از نزدیک شرایط من را دنبال می‌کرد ترسیده بود، طوری حرف می‌زد که انگار مطمئن است من مواد مصرف می‌کنم اما نمی‌پذیرفتم. هر بار با فریماه تماس می‌گرفتم قیمت دستمال‌ها را چندین برابر بالا می‌برد.

سومین بار بود که ۱۰۰ هزار تومان خواست، ناچار بودم بپردازم. هر هفته وقتی با فریماه تماس می‌گرفتم چون می‌دانست وابستگی شدیدی به دستمال‌ها دارم قیمت را بالاتر می‌برد. خواهرم که بیشتر متوجه رفتارها و بی‌تابی‌های من شده بود خانواده را در جریان قرار داد. اصرار داشتند آزمایش بدهم. من تصور نمی‌کردم چنین جواب عجیبی بشنوم، به خاطر همین پذیرفتم و آزمایش دادم. نتیجه باورنکردنی بود.در خون من یک نوع ماده مخدر به نام «ال‌سی‌من» وجود داشت که از راه پوست و دستمال‌های مرطوب من را معتاد کرده بود. وقتی با فریماه تماس گرفتم و شنید می‌دانم چه بلایی بر سر من آورده است تماس را قطع کرد و از آن به بعد گوشی‌اش خاموش است. من از این زن که می‌تواند دخترهای دیگر را نیز فریب دهد، شکایت دارم».

ماموران با شنیدن ادعاهای دختر دانشجو به بررسی‌های تخصصی دست زدند و پی بردند «ال‌سی‌من» یک نوع ماده مخدر سوییسی بوده و از طریق اروپا وارد ایران شده است.

ماموران دریافتند که فریماه با اطلاع از اینکه دستمال‌ها اعتیاد‌آور هستند، سوار اتوبوس‌ یا مترو به جذب مشتری از میان دختران جوان پرداخته و با استفاده از عدم آگاهی آنان به خطری که در پیش دارند ابتدا با قیمت‌های پایین دستمال‌های «ال‌سی‌من» را در اختیارشان گذاشته سپس با اعتیاد طعمه‌هایش پول زیادی به جیب می‌زند.تحقیقات در این باره که آیا باند سازمان‌یافته‌ای به چنین اقدام خاموشی دست می‌زند




تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:دختران بخوانند,ال سی من,مواد مخدر,
ارسال توسط رامین

یه آیه ای هست که میگه  :


و آنها می گوبندکه ما را به ترم قبل برگردانید...

شاید دوباره درس بخوانیم....

آیا به آنها فرجه ی کافی نداده بودیم


( سوره ی امتحـــان.....آیه ی 9.5 )




تاریخ: دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:آیه ی امتحان,
ارسال توسط رامین

http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/2643/7928355-b.jpg




تاریخ: شنبه 7 بهمن 1391برچسب:مدل کفش,
ارسال توسط رامین

http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/2643/7928358-b.jpg




تاریخ: شنبه 7 بهمن 1391برچسب:دختر و حلقه,
ارسال توسط رامین

عجایبی که فقط در ایران می توان دید (34)

 

عجایبی که فقط در ایران می توان دید (34)

 

 

عجایبی که فقط در ایران می توان دید (34)

 

عجایبی که فقط در ایران می توان دید (34)



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:عجایب ایرانی,عجایب در ایران,
ارسال توسط رامین

به سلامتي مادري كه ميتونست از خواب و خوراك و لباسش نگذره، ولي گذشت اما..... هيچوقت منت نذاشت


به سلامتي پدري كه ميتونست به كم قانع باشه به جاي چند شيفت كار كردن يه شيفت كار كنه و بخور نمير زندگي كنه، ولي واسه رفاه زن و بچش اينكارو نكرد اما..... هيچوقت خم به ابرو نياورد


به سلامتي معلمي كه ميتونست بدون حرص خوردن درس بده و به اين اهميت نده كه ياد ميگيرن يا نه بعدشم سر برج حقوقش رو بگيره، ولي نكردو جاش با تمام اذيت و شيطنت دانش آموزا با تمامه وجودش بهشون درس ميداد و تهش سر برج اون حقوق ناچيزش كه جبران لحظه اي از مشقتي كه ميكشه نميشه رو ميگيره اما..... هيچوقت اعتراض نكرد


به سلامتي رفيقي كه خودتو واسه خودت ميخواست نه جيبت اما.... هيچوقت دم از رفاقت نزد


در آخر هم به سلامتي تويي كه داري اين پستو ميخوني و از ته دلت ميگي به سلامتي همشون اما.... انتظاري نداري




تاریخ: سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:اس باحال,
ارسال توسط رامین


دوستان عزیز بهم مشاوره بدید :


به نظرتون بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم فلافلی بزنم یا آب هویجی ؟ ؟؟؟ !!!

 

                                    

 

 

 

 




تاریخ: سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:فوق لیسانس,
ارسال توسط رامین

 مواد به کار رفته در ساخت زنان:

گوشت و استخوان 40 تا 60 کیلو.

لوازم آرایش یه من.

عشوه چهل خروار.

قر و فر 50 دور در دقیقه.

زبان 14 متر.

توانایی بیان 2000 اسب بخار.

قدرت اشک ریزی 5لیتر در ساعت.

منطق 2 گرم در کل.

عقل نیم مثقال.

لجبازی به اندازه کافی




تاریخ: سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:ساختار زنان,
ارسال توسط رامین

موجودی است بیکار که 4 سال از عمر خود را به شکل خودجوش هدر میدهد و حتی برای این کار در ازمونی به نام کنکور شرکت کرده و خود را به اب و اتش میزند. قوت غالب این موجود سیب زمینی و تخم مرغ میباشد. از فعالیت های روزانه وی میتوان به پرسه زدن در محوطه دانشکده،‌تیکه انداختن به استاد، رفتن به فیس بوک با وایرلس دانشگاه به هر بدبختی که شده،خوابیدن،و خیره شدن به جزوه ی استاد برای دقایقی و سپس دور انداختن  آن اشاره کرد.

این موجود به شدت علاقه مند است که وی را مهندس و دکتر صدا کنند و از شنیدن این لغات حس وصف ناپذیری به وی دست میدهد. اگر همه شرایط مهیا باشد این موجود 10 روز یکبار به یاد حمام رفتن میفتد و خود را گربه شور میکند.( البته این موضوع بیشتر در مورد گونه ی نر مشاهده شده است )

با این که نام این موجود دانشجو است ،‌اما مشخص نیست چرا به این نام خوانده میشود زیرا رابطه این موجود با دانش شبیه به رابطه اب با اتش است! از مصادیق این موضوع میتوان به استفاده از جزوات برای ایجاد دم کنی قابلمه ماکارونی ، به عنوان زیر قابلمه ای برای جلوگیری از سوختن فرش و همچنین به عنوان دستگیره برای بلند کردن اشیا داغ و ... اشاره کرد.

زیستگاه او منطقه ی حفاظت شده ای به نام خوابگاست که این موجودات به صورت دسته های 4 تایی،8 تایی و حتی 12 تایی درامده و در مساحتی که کمی باز تر از فضای قبر است به زندگی ادامه میدهند.

آندسته از این موجودات که تمایل به بقا بیشتر دارند در سال چهارم برای شرکت در آزمونی دیگر به نام ارشد خود را اماده میکنند و قصد دارند درس هایی که در طول 3 سال نخوانده اند در طول 3 ماه بخوانند تا 2 سال دیگر به این زندگی بی زحمت و راحت ادامه دهند. این موجودات که تا دیروز طنین صدایشان در راهرو خوابگاه  گوش فیل را کر میکرد،‌در این سال با شنیدن صدای دمپایی یک دانشجو در راهرو سریعا از اتاق خارج شده و این جمله را بر زبان میاورند :" ای بابا ارشد داریم یواش تر ! " .

 پس از گذشت 4 سال این موجودات مدرکی میگیرند که برای استفاده از آن نیاز به وسیله ای به نام کوزه است . نحوه عملکرد این وسیله به این صورت است که مدرک را دم آن میگذارند و آبش را میخورند! اندسته که به ارشد وارد شده و مدرک ارشد میگیرند آب بیشتری میتوانند از کوزه بخورند!

نسل این موجودات نه تنها رو به نابودی نیست بلکه هر روز بر تعداد آن ها افزوده میشود . بیشترین تراکم آنها در منطقه ای از خاور میانه به نام ایران مشاهده میشود که از هر 2 نفر 3 نفر آنها دانشجوست!
 




تاریخ: سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:دانشجو چیست,
ارسال توسط رامین



تاریخ: دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:ترول,
ارسال توسط رامین

http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/2636/7907898-b.jpg




تاریخ: دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:ننه جون,
ارسال توسط رامین



تاریخ: دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:خالی بند,
ارسال توسط رامین

 - مهرانا صالحیان,عسل پرهام,نیلو راد, ,مهســـــــــا  تـــو پــــو لـــــی,سهیل مدرس,باران راد,عسل معاون کلوب عطر یاران,سارینا ,نیلو افشار,مهرناز ,رونــیـــــــا دُخمـَـلِ شاهِ پَرِیُـون,زهرا موسوی, , ,مهلا ک,آرزو آمری,ساینا پ,آیدا خانوم,مونا خوشگله,




تاریخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:1,2,
ارسال توسط رامین




تاریخ: سه شنبه 26 دی 1391برچسب:حوری,حورالعین,
ارسال توسط رامین


 

تقديم به همه زنان گل ايراني
 
 
چرا مادرمان را عاشقانه بايد دوست داشته باشيم؟؟؟؟؟؟؟
 
چون ما را با درد بدنيامي‌آورد و بلافاصله با لبخند مي‌پذيرند
چون شيرشيشه را قبل از اينكه توي حلق ما بريزند ، پشت دستشان مي‌ريزند
چون وقتي توي اتاق پي پي مي‌کنيم زياد با ما بداخلاقي نمي‌کنند
و وقتي بعدها توي تشکمان جي جي مي‌کنيم آبروي ما را نمي‌برند
و وقتي بعدها به زندگي‌شان‌ ترکمون مي‌زنيم فقط مي‌گويند: خب جوونه ديگه، پش مياد!
چون وقتي تب مي‌کنيم، آن‌ها هم عرق مي‌ريزند
چون وقتي توي ميهماني خجالت مي‌کشيم و توي گوششان مي‌گوييم سيب مي خوام، با صداي بلند مي‌گويند منير خانوم بي زحمت يه سيب به اين بچه بدهيد و ما را عصباني مي‌کند
و وقتي پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک مي‌زند، با پدر دعوا مي‌کنند
چون وقتي در قابلمه غذا را برمي دارند، يک بخاري بلند مي شود که آدم دلش مي خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد
چون وقتي تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد كه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه تحويل دهيم يادمان رفته،بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان زحمت ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم
چون وسط سريال‌هاي ملودرام گريه مي‌کنند
چون بعد از گرفتن هديه روز مادر، تمام فکرو ذکرش اين است که مبادا فروشندگان بي انصاف سر طفل معصومش را کلاه گذاشته باشند
چون شبهاي امتحان و کنکور پابه ‌پاي ما کم مي‌خوابد اما کسي نيست که برايش قهوه بياورد و ميوه پوست بکند
به خاطر اينکه موقع سربازي رفتن ما، گريه مي‌کند و نذر مي کند و پوتين‌هايمان را در هر مرخصي واکس مي‌زند
چون وقتي شب عروسي ما داماد ازش خداحافظي ميكند با چشماني پر از اشك سفارشمان را ميكند ما را به داماد ميسپارد
چون وقتي که موقع مريضيش يک ليوان آب به دستش مي دهيم يک طوري تشکر مي کند که واقعا باور مي‌کنيم شاخ قول شکانده‌ايم
چون موقع مطالعه عينک مي‌زند و پنج دقيقۀ بعد در حاليكه عينكش به چشمش است ميپرسد:اين عينك منو نديدين؟
چون هيچوقت يادشان نمي‌رود که از کدام غذا بدمان مي‌آيد و عاشق كدام غذاييم ،
حتي وقتي که روي تخت بيمارستانند و قرار است ناهار را با هم بخوريم
چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان اين است كه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد

و چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش رو براي هزارمين بار ميشكنيم،
چند روز بعد همه رو از دلش ميريزه بيرون وخودش رو گول ميزنه كه ‌بخشش از بزرگانه

 

چون مادرند

 




تاریخ: سه شنبه 26 دی 1391برچسب:مادر,فرشته,
ارسال توسط رامین

وقتی انسانیت حیات دوباره می بخشد

 

مردم جهان از زمان مصر باستان تاکنون، با استفاده از پروتزها در تلاش بوده‌اند تا عملکرد افراد معلول را بهبود ببخشند. اما طی سال‌های اخیر، افزون بر انسان‌ها، رنج و ناتوانی‌های حاصل از معلولیت در حیوانات نیز مورد توجه قرار گرفته است. بر خلاف انسان‌ها، حیوانات نمی توانند شکایت و ناراحتی خود از دردی که می کشند را مطرح کنند. از این رو، مراکز بیشتری در جهان به منظور کمک به حیوانات مجروح و آسیب دیده و بازگرداندن آنها به زندگی عادی تاسیس شده‌اند.

این عقاب تاس توسط یک شکارچی غیر مجاز مورد هدف قرار گرفته و پس از گذشت سه سال، یک گروه از افراد داوطلب برای وی منقاری مصنوعی را طراحی کردند. علاوه بر حفظ زیبایی، این منقار نقشی کلیدی در ادامه زندگی بیوتی داشته است.

http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/10/24/138478_156.jpg

 

وقتی انسانیت حیات دوباره می بخشد +عکس
 
 
 
 
پای این لاک پشت توسط یک موش جویده شده بود، اما به واسطه استفاده از چرخ یک تراکتور اسباب بازی همچنان می تواند به زندگی خود ادامه دهد.

وقتی انسانیت حیات دوباره می بخشد +عکس

وقتی انسانیت حیات دوباره می بخشد +عکس

 

مابقــــــــــی ادامــــــه مطلـــــــــب



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 25 دی 1391برچسب:انسانیت,انسان و حیوان,
ارسال توسط رامین
عروسی رفتن دختر خانم ها

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره…

ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!

بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد… حالا متناسب رنگ لباس، آرایش صورتش رو تعیین می کنه… اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش کم داره رو تهیه می کنه… حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…

البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامش حفظ بکنه…

یه رژیمی هم برای پوست اش می گیره…! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!

ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستا!) گرفته تا لیموترش

خوب، روز موعد فرا می رسه!

ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم… بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون… (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره… که تا ساعت 11 در حمام تشریف دره!)

بعد از ناهار…!

لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعدازظهر…

توی آرایشگاه کلی نظرخواهی می کنه از اینو اون که چی کار بهترتره، هرچی هم ژورنال زیبایی هست رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!

ساعت 3 می رسه خونه…

بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!

ساعت 8 عروسی شروع می شه… یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!

عروسی رفتن آقا پسرها

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه… خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعدازظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله.. عروسی دعوتیم…!

بعد از خبردارشدن انگار که برق گرفته باشتش…! می پره تو حموم…

توی حموم از هولش، صورتشم می بره…! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

صورتش رو اصلاح کرده، نکرده (نصف بیشتر موهارو تو صورتش جا می زاره!!) از حموم می یاد بیرون…

ساعت 6:30 بعد از ظهره… هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه،رسمی باشه یا اسپرت…!

تازه یادش می افته که پیرهنش رو که الان خیلی به اون شلوارش می یابد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

کلی فحش و بده و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیراهنش که توی کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و چرا از علم غیبشون استفاده نکردن که بدونن شلوارش نیاز به دوختن داره…!

خلاصه… بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!)

ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیرتر از این به عروسی نمی رسه



تاریخ: شنبه 23 دی 1391برچسب:عروسی رفتن آقا یا خانم,
ارسال توسط رامین

  انسان چیست ؟


 
شنبه: به دنیا می آید.

  یكشنبه: راه می رود.

  دوشنبه: عاشق می شود.

  سه شنبه: شكست می خورد.

 چهارشنبه: ازدواج می كند.

  پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.

  جمعه: می میرد.





تاریخ: شنبه 23 دی 1391برچسب:انسان,از اول تا آخر,
ارسال توسط رامین

 
 
گوشه دو تا چشماتون رو بکشید , چیزی که میبینید اسم عشق شماست!!!!!
 

 

مـــــــــــــــــــــــادر




تاریخ: پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:مادر,
ارسال توسط رامین

 

   به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید :

1- چهره

2- والدین

3- زادگاه

  چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد...
.

 




تاریخ: سه شنبه 12 دی 1391برچسب:مسخره نکن,
ارسال توسط رامین


 

 

 شعر جدید یاس در مورد امتحانات:
 از چی بگم برات ؟
 انتظار داری چه چیزی از جیب من در آد ؟
 جز یه کاغذ سفید پاره ؟
 خب آره رفیق تقلب توشه ولی باخودکار سفید ! …
 تو هم مثل منی کم درد نداری ، درد اصلیت اینه که علاقه ای به درس نداری .
 من کسی نیستم با این امتحانا دردم بگیره ولی این نمره ها رو کی میخواد گردن بگیره

 

 هیچوقت حرفایی رو که مردم موقع عصبانیت بهت می زنن فراموش نکن
 چون حقیقته !!

 

 یه روز استادمون برگه های میان ترم تصحیح شده رو آورده بود تا به بچه هابده، بعد از توزیع اوراق به بچه ها، استاد  میگه : این کیه اسمشو بالا برگشننوشته؟! خیر سرش ۱۶ هم شده
 هیشکی جواب نمیده! ۲ دقه بعد میگه دست خطشم شبیه خودمه؟!!! اِ این که کلید سؤالاست که!!!!”
 استاد برگه ی کلید سؤالات رو هم تصحیح کرده بود به خودش ۱۶ داده بود!

 

 ترکه یخچال میخره ، زنش میگه : پس آنتنش کو ؟
 میگه : مگه کولره که آنتن داشته باشه ؟؟؟

 

شنیدین این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد!! خواستگار و قیافه می خواد که تو نداری!

 

*استفراغ چیست؟ نوعی سونو گرافی فوق پیشرفته که فقط در فیلمهای ایرانی جواب میدهد و ضریب اشتباهی ندارد کلا؛ حتما شخص مورد نظر حامله است !!!!


*یکی از فک و فامیلا میگفت: فیلم عروسیمو برعکس که میبینم خیلی حال میده، زنم حلقشو در میاره میده بهم و میره خونه باباش!!!


*خلاصه مجالس خواستگاری ایرانی:
.
.
.

.

.
.
.
دخترتون آخرش چند؟




تاریخ: سه شنبه 12 دی 1391برچسب:اس,ام,اس,اس ام اس,sms جدید,اس ام اس جدید,
ارسال توسط رامین




تاریخ: سه شنبه 12 دی 1391برچسب:چگونه,میتوان,یک,زن,را,راضی,نگه,داشت,
ارسال توسط رامین




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:بدون شرح,
ارسال توسط رامین




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:پدران,بدبخت,امروزی,
ارسال توسط رامین

 دختر و پسرهای خزباز در پارک پردیسان +عکس




تاریخ: یک شنبه 10 دی 1391برچسب:خز پوش,,
ارسال توسط رامین




تاریخ: یک شنبه 10 دی 1391برچسب:دستگیری باند,فروش سوالات,پیام نور,
ارسال توسط رامین

 

 در این مطلب نقاشی های بسیار دیدنی هنرمند اهل فلورانس ایتالیا ماریو ماریوتی (۱۹۳۶-۱۹۹۷) را که بخاطر   نقاشی های شگفت انگیز بر روی دست معروف بود نشان میدهیم.

 

عکس هایی از نقاشی های هنرمندانه و زیبا روی دست

 

عکس هایی از نقاشی های هنرمندانه و زیبا روی دست
 
 
 
 
 
   ادامه مطلب رو هم دریاب


ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 10 دی 1391برچسب:نقاشی روی دست,نقاشی,
ارسال توسط رامین

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 542
بازدید کل : 130512
تعداد مطالب : 120
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما